کتاب بازنگری در کار یا Rework | به همراه شرح و بررسی آن
- توسط: علیرضا معتمدی
- 25 آذر 1399
- 0 نظر
- لایکبرخلافلایک
- 7169 نمایش
شاید بد نباشه که شروع مقدمه رو با اسم کتاب پیش ببریم. rework یا بازنگری در کار. نویسنده خواسته از همون اول وقتی شما کتابو می گیرید دستتون، حتی قبل از اینکه شروع کنید به ورق زدن صفحه هاش، بدونید که باید برای تغییر و تجدیدنظر روی نحوه زندگی و علی الخصوص کسب و کارتون آماده بشید.
کتاب بازنگری در کار به گفته خودش برای کسایی نوشته شده که می خوان کارآفرین موفقی بشن نه صرفا یک کارآفرین خیلی بزرگ، حتی شده با دوتا کارمند و به گفته خود کتاب اصلا فقط با یک لپ تاپ، اما موفق. کتاب به تجدیدنظر روی یکسری از روش های موفقیت می پردازه. کلیشه های کسب و کارو به چالش می کشه و مسیری جدیدیرو برای خواننده هموار می کنه. من تو این وبلاگ می خوام به معرفی این کتاب و متمرکز شدن روی بخشهای مهمش بپردازم، بخشهایی که قطعا به درد ما فریلنسرها که یکجورایی مسیرمون منتهی به کارآفرینیه می خوره. پس با من و این نوشته همراه باشید.
فصل اول کتاب بازنگری در کار
نویسنده تو فصل اول کتاب میاد تمرکزشو می ذاره روی بازنگری نسبت به فنونی که شاید پیش از این به عنوان مسیرهای موفقیت شناخته می شدن- شاید همچنان هم شناخته بشن و برای این فنون جایگزین ارائه میده. بریم ببینیم بخشی از این روشها چیا هستن و آیا واقعا ارزش تجدید نظر دارن یا نه.
فنون مبارزه
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! بعید نیست خیلی از ما فریلنسرها همون اول کار بخاطر شناخته شده نبودن حرفه مون بخصوص برای نسلهای قبلی که میشن پدر و مادرهامون و حتی خواهر و برادرهای بزرگترمون این نصیحت یا ضرب المثل رو شنیده باشیم. بدون اینکه خبری از بازنگری روی افکارمون باشه. کتاب بازنگری در کار میاد این کلیشه رو به چالش می کشه.
جمله هایی مثل این:
- جواب نمی ده.
- شدنی نیست.
- مگه فیلمه هر کاری می خوای بشه.
- این کارا بدرد تو نمی خوره بشین سر درست
- و …..
خیلی توی مسیرهای مختلف زندگیمون شنیده میشه. فریلنسینگ هم به عنوان یک مسیر و البته مسیر نو و جدید توی دنیای مدرن امروزی از این مسئله مستثنی نیست و کسایی که قدم میذارن تو این حرفه بارها و بارها این جمله ها به گوششون می خوره. نویسنده تو این کتاب می گه که لازم نیست به این نصیحت ها و حرفهای گزاف گوش کنید. همه ی کسایی که از اینجور پند و اندرزها می دن می خوان شمارو تو زندگی کسالت بار و بدون نوآوری خودشون گیر بندازن. پس بدون توجه به این صحبت ها شروع به ابداع و کارآفرینی بزنید.
یکی از مسائلی که بعد از انتشار کتاب بازنگری در کار چالش ساز شد بخشی از کتاب بود که می گفت: از شکست ها نمی شه درس گرفت و آدمهایی که برای بار اول کاری رو شروع می کنن اندازه کسایی شانس موفقیت دارن که قبلا شکست خوردن. البته این بخش از کتاب بازنگری در کار ارجاع داده شده به یه تحقیق تو دانشگاه هاروارد. البته این موضوع مخالف ها و موافق های خودشو داره. من بعد از خوندن این کتاب همین بخششو برای بچه های کاخن مطرح کردم. توی جمع خودمون هم این موضوع چالش ساز شد و حدود یکی دو ساعت وقتمونو گرفت. می خوام اینو بگم که وقتی این کتابو می خونیم یا هر کتاب دیگه ای باید حواسمون باشه که هرچقدر هم اون کتاب خوب باشه باز نظرها و تجربیات یک شخصه و ممکنه در شرایط مختلف و زمان های دیگه ای نتیجه ی متفاوتی هم بده.
کتاب بازنگری در کار اعتیاد به کار و حتی زیاد کار کردنو محکوم می کنه و به نظر نگارنده اش کار زیاد نه تنها مفید نیست بلکه به محض اینکه به مرحله فرسودگی برسه می تونه باعث یه فاجعه برای اون شخص بشه که یکیش افسردگیه. کتاب بازنگری در کار روی خوب کار کردن تمرکز داره. به گفته خودش طبیعت موجوداتیرو حفظ می کنه که کار خودشونو خوب انجام دادن نه اونایی که زیاد کار کردن. این نکته ایه که به نظرم به شدت به کار فریلنسرها می خوره.
جلوتر که می ریم نویسنده به دیدگاه های اشتباه در مورد کارآفرینی می پردازه. دیدگاه هایی که به نظر خود من هم نیاز به بازنگری داشت. مثلا اینکه یه کارآفرین خوب کسیه که کسب و کار بزرگی داشته باشه کلی کارمند و زیر دست داشته باشه و یک روزه به اوج خودش برسه. در صورتی که تجربه نشون داده اتفاقا کسب و کارهایی که یک روزه بزرگ می شن و کلی نیرو استخدام می کنن به همون سرعت هم احتمال داره از بین برن.
پس بهتره که مسیر پیشرفتو دقیق و درست طی کنیم و حتی شده در همون حد و اندازه کوچیک خودش حفظش کنیم ولی درستو خود شما هم ممکنه کلی از این کسب و کارهارو دیده باشید. مثلا تو شهری که من زندگی می کنم یه صبحونه سرا هست که حدود پنجاه ساله یکجاست، یا یه میز و صندلی. ولی اندر کارشو دقیق و خوب انجام میده و کیفیت و خدماتشو حفظ کرده که با وجوده تاسیس صنف های مشابه دیگه و با کلی خدمات بیتشر و خاص تر همچنان حرف اولو میزنه. این بخاطر درست انجام دادن وظایف و مشخص بودن هدفه اون کسب و کاره. حالا اگر همون صبحونه سرا بخواد یک شعبه دیگه بزنه همه چی آماده ست.
ولی فرض کنید شما یکروزه بخواید ده تا شعبه تو سراسر کشور واسه کسب و کارتون بزنید بدون اینکه بدونید هدف چیه و مسیر چجوریه. یادمونم نره که هر کاری نیاز به علاقه داره و همچی پول نیست. همه چی موفقیت اقتصادی نیست. پس برای موفقیت شخصی و مالی تو فریلنسینگ قبل از هرچیزی باید خودمونو بشناسیم و چیزی که از این حرفه می خوایم بعد با قدم های کوتاه ولی قرص و مطمئن بریم برای ایجاد یه بازنگری در کار.
فصل دوم کتاب بازنگری در کار
قدم اولو بردار
لازم نیست برای ایجاد تغییر تو جهان کار خیلی اعجاب انگیز و خارق العادهای انجام بدید. این چیزیه که کتاب بازنگری در کار روش تاکید داره. نویسنده میگه مهم اینه که شما یه کار خوب و به قولی تر و تمیز ارائه بدید حالا میخواد یه کار کوچیک باشه یا کار بزرگ. به نظرم این مسئله چیزیه که ما تو فرهنگمون کم داریم. خب تقریبا همه مون می دونیم فرهنگ ایران جوریه که قهرمان پروره. به احتی به یکسری اشخاص صفت قهرمان میده، ازشون بت می سازه و به همون راحتی بتی که ساخته رو می شکنه. لازم نیست قهرمان باشیم. همین که یک کارو بتونیم به بهترین نحو انجام بدیم کافیه. پس از همین الان فکر تبدیل شدن به گرون ترین و بزرگترین فریلنسر مثلا برنامه نویسو از ذهنتون پاک کنید و سعی کنید فقط برنامه نویس فوق العاده ای باشید. همین.
ببین خودت چی دوست داری.
یکی از نکات کلیدی که تو کتاب بازنگری در کار بهش بر می خورید پیشنهاد فوق العاده اش برای کاریه که قراره بکنید. چیزی که آقای جیسون فرید به شما پیشنهاد می ده اینه که اگر یک پروژه ای می گیرید که آزادی عمل توش دارید و کارفرما همه چیزو سپرده به شما برای ارائه بهترین نتیجه بهته که خودتون و نیازتونو مد نر قرار بدید. مثلا اگر فریلنسر ui هستید. برید سراغ نیازهای خودتون، ببینید اگر شما مخاطب یه سایتی باشید چه چیزهایی نیاز دارید برای رابطه کاربری بالا؟ از همونا استفاده کنید. اینجوری جدا از نتیجه خوب عاشق کارتون هم می شید.
ایده پردازی کافیه دیگه!
برگه های کتابو که ورق می زنیم، می رسیم به جایی که نویسنده با جدیت کامل شمارو دعوت به شروع می کنه. می گه ایده پردازی و طرح ریزی کافیه دیگه. باید شروع به کار کنی. کلنگ اولو بزنی. این شاید یکی از مشکلاتی باشه که ما فریلنسرها بعضا بهش بر می خوریم. یه پروژه می گیریم و هی می شینیم راجع بهش فکر می کنیم. ایده می دیم. بسته دیگه. باید قدم اولو هرجوریه برداشت. کتاب بازنگری در کار هم همینو میگه. باید استارت زد. به هر نحوی. تو مسیر هم می شه ایده داد. حتی ایده های کاربردی تر. چون دیگه اون موقع تو خود شرایطیم و می تونیم اکثر جوانب کارو بسنجیم. اما همین شروع یه مشکلی داره. زمان. وقت. پول. آقای جیسون ادعا می کنه که همه اینا کشکه. بهونه ی زمان و پول و اینا بیخودیه. ولی من از ایشون دعوت می کنم چند صباحی افتاخار داده و قدم به ملک آریایی ما بذارن!!! واقعا کشک نیست این قضیه. خیلیها نمی تونن. و من این خیلی هارو به خوبی درک می کنم. اما اگر زمانشو دارید واقعا حیف دست ه کاری نزنید. این رشدی که فریلنسینگ تو دنیا داره. نوید از یه آینده روشن برای این حرفه می ده. اتفاقا یه وبلاگ هم راجع به افزایش تعداد فریلنسینگ های دنیا رفتیم که لینکشو براتون می ذارم اگر خواستید سر بزنید. ما آدما یا همیشه خیلی جوونیم، یا خیلی پیریم، یا خسته ایم یا وقت نداریم، شاید بهتر باشه با همین شرایط کارمونو استارت بزنیم. هان؟ بالاخره یچی می شه دیگه. پس حرکت کن.
به کارت هویت بده
تو دنیای اطرافمون، آدم هایی که حذب باد هستنو هر روز دنبال یه هدف می رن و به هیچ کدوم هم نمی رسن خیلی جدی گرفته نمی شن. حرف هاشون خریدار نداره. چون متزلزن. تکلیفشون با خودشونو اهدافشون مشخص نیست. کتاب بازنگری در کار می گه کاری که انجام می دید نباید مثل این آدم ها باشه. کاری که ارائه می دید باید بیان کننده بخشی از وجو شما باشه. مهم نیست فریلنسر معمارید، یا تولید کننده محتوا، یا عکاس، جوری پروژه هاتونو انجام بدید که اگر ده تاشو گذاشتن کنار هم تو هر ده تاش ردپایی از وجودتون ببین. یا اگر یکی از کارفرماهای قدیمی تون رفت تو یه سایتی برای خرید لباس همین که وارد شد بگه:” طراح رابطه کاربری این سایتو X انجام داده.”
این یعنی موفقیت. تو همین مسیر از انتقادها هم نترسید. آقای جیسون تو بخشی از کتاب بازنگری حرف خوبی می زنه:” هر موقع صحبتی کردی و همه سکوت کردن و کسی انتقادی ازت نکر، بدون حرف جالبی نزدی.”
می بینید. بعضی چیزا برخلاف تصورات ماست. همیشه تعریف و تمجید نشون پیروزی نیست. پس از انتقادها نترسید.
خودت باش
کلیت کتاب بازنگری در کار یا rework معتقده که داشتن چشم انداز دور و شعار دادن بیهوده است. شما باید تا جایی که ممکنه با واقعیتها پیش برید. ما به عنوان فریلنسر خوبه که بدونیم همه چی همیشه وقف مراد قرار نیست باشه. گاهی کار خوب تو ساده بودنه. همینطور گاهی نداشتن یک ویژگی می تونه نکته مثبتی برامون باشه. یه فریلنسر مترجم رو تصور کنید که چهار تا زبان هم بلده. بایو لینک دینش هم پر کرده از جمله هایی مثل:” تسلط بر چهار زبان زنده دنیا.” “انجام صفر تا صد پروژه های دانشگاهی.” و … بعد که می رید رزومه اش می خونید می بینید یدونه هم کار ترجه ثبت شده نداره. ببینید گاهی لازم نیست توانایی هامونو بلد کنیم. بعضی چیزها همین که اندازه خودشونن خوبن. زنده یاد “نجف دریابندری” رو یادتونه. مترجم خودآموزی که شاید بهترین طعم و ادویه رو به ترجمه هاش می داد. کار فئق العاده اش تو ترجمه “پیرمرد و دریا” یادتونه؟ آقای دریابندری هیچ وقت بزرگتر از چیزی که بئود خودشو نشون نداد. نمی خوام اینجا درس اخلاق بدم. اتفاقا این مسئله بیشتر جنبه اقتصادی داره. شما اگر چیزی که واقعیت داره باشید قطعا مورد اطمینان کارفرماهای بیشتری هم قرار می گیرید.
پول زیاد و نتیجه روشنو فراموش کنید
برای شروع فریلنسینگ نمی خواد دنبال گرونترین لپ تاپ و خفن ترین صندلی کار باشید. کتاب بازنگری در کار تاکید می کنه که هر کسب و کار بزرگی از یه جای کوچیک شروع کرده. کسی که الان رو عرشه قبلا رو فرش بوده. پس نیاز نیست از ابتدا خفن باشید. آستهآسته. با لپ تاپ های استوک و دست دوم کار کنید. به فضاهای اشتراکی ای که سیستم در اختیارتون قرار می دن برید و اونجا کار کنید. بیخیال شروع با پول هنگفت بشید.
نکته دیگه ای که تو کتاب بازنگری در کار توجه مونو جلب می کنه اینه که نویسنده تاکید داره از همون اول انتهای کارو مد نظر قرار ندیم.قدم به قدم حرکت کنیم و هدف هامون رو طوری بچینیم که کوچیک باشن و دست یافتنی. مثلا اگر فریلنسر طراح لوگو هستید، لازم نیست به زمانی فکر کنید که لوگو برند new balance رو بازطراحی کردید. همین که از شرکت ها و استارت آپ های کوچیک شهر خودتون شروع کنید و تو هر مرحله بهترین کیفیت رو ارائه بدید خودش یعنی رسیدن به هدف.
فصل سوم کتاب بازنگری در کار
فرگشت
تو این فصل از کتاب بازنگری در کار ما با بایدها و نبایدهایی آشنا میشیم که برای شروع یک حرفه که همه چیزش پای خودمونه، ضروریه. مثل فراموش کردن ذهنیتهای اشتباه درمورد شروع حرفهی فریلنسینگ، و تبدیل شدن به یک فریلنسر حرفهای. تو هر بخش هم نکاتی رو گوش زد میکنیم که اگر مرورشون کنید حتما بهکارتون میاد.
محدودیت بد نیست.
منظور از این عنوان این نیست که محدودیت خوبه، بلکه نویسنده سعی داره بگه: حالا که محدودیت داری چه مالی، چه زمانی، چه ذهنی بهجای غر زدن ازش استفاده کن. کتاب بازنگری در کار اعتقاد داره که هیچ زمانی نمیرسه که همهچی بهصورت ایدهآل باشه و همینطور هیچوقت تموم چیزهایی که تو ذهن ماست عملی نمیشه. پس ساخت یک کار و بیزینس کوچیک خوب بهتر از نساختن یا بد ساختن یه چیز بزرگه!
بچسب به اصل قضیه!
کتاب بازنگری در کار فصلهای خوبی داره. ولی بهنظر من یکی از بهدرد بخورترین قسمتهاش همین فصله.
تو این قسمت میخونیم که لازم نیست تموم رویاهامونو درمورد کارمون عملی بکنیم. راست هم میگه اگر نویسنده یا کارگردانی رو بشناسید، یا مصاحبهای ازش دیده باشید ممکنه شنیده باشید که گفتن: خیلی اوقات از خیر بخشهای مهمی از کتاب یا فیلمشون گذشتن تا نتیجه بهتری بگیرن.
همینطوری رفتار کنید. برای مثال اگر فریلنسر مترجم زبان انگلیسی هستید و تخصصتون تو ترجمه متون انگلیسی به فارسیه، بهتر قبل از اینکه به فکر بازاریابی، تسلط رو ترجمه از فارسی به انگلیسی، فرا گرفتن زبان فرانسه و … باشید، برید سراغ بخش کانونی یا مرکزی کارتون: ترجمه از انگلیسی به فارسی.
نویسنده کتاب بازنگری در کار از پرداختن به حاشیه استقبال نمیکنه و معتقده باید در مرحله اول خود کار یعنی اصل کار رو شروع کرد.
اول کل بعد جز.
اول کار لازم نیست تموم جزئیات کار رو روی میز بیارید و بخواید بهش فکر کنید. همچین چیزی هم شدنی نیست هم پیشنهاد نمیشه. تو کتاب بازنگری در کار به این نکته برمیخوریم که بهتره اول کار قبل از هرچیز کلیات کارو بچینیم و هرچی جلوتر میریم جزئیات هم دخیل کنیم. مثلا اگر فریلنسر طراح رابطهکاربری هستید، قبل از انتخاب فونت مناسب سایت بهتره که به کارهای تخصصیتر فکرتون رو مشغول کنید.
مشکلات رو بذار تو اولویت.
میدونید داستان اینه که ذهن انسان ناخودآگاه امیدوار و سرخوشه. بارهای ممکنه برای شما هم پیش اومده باشه که وقتی با یه مشکل روبهرو میشید بهجای حل کردن و گذشتن ازش مدام پشت گوش میندازیدش و میگید حالا اوکیش میکنم.
کتاب بازنگری در کار چه درمورد مشکلات چه درمورد تصمیمگیریها معتقده که باید حرکت کرد و با آغوش باز هرچی جلو میاد رو قبول کرد. فقط در این حالته که ما به نتیجه کارمون نزدیک میشیم. برای همین اگر به عنوان فریلنسر براتون مشکلی پیش اومد بهجای اینکه بسپریدش به ماوراءالطبیعه بشینی راجعبهش فکر کنید. ببینید راهحل چیه. کجا ایراد داره.
من خودم برای تولید محتوا بارها شده که یکجوری به بنبست خوردم. حتی اگر بزرگترین کتابخونه دنیا هم دراختیارم میذاشتی باز نمیتونستنم چیزی که میخوام رو بنویسم. خیلی اوقات مشکلات بخاطر عدم حرکت کردن و دست بهکار شدنه خود آدمه. وگرنه قطعا پیدا کردن محتوا چیزی نیست که آدم بههیچ عنوان نتونه انجامش بده.
حذف کن و نترس!
ما به عنوان فریلنسر نیازمند یک ویترین برای معرفی خودمون و حرفهمون هستیم(البته که یک سری از حرفهها استثنا هم دارن) برای همین باید تلاش کنیم که همیشه این ویترینمون تر و تمیز و گلچینی از بهترین کارهامون باشه.
کتاب بازنگری در کار دراین مورد میگه: یه موزهدار هرکاری کنه نمیشه تمومه عتیقههایی که تو دنیا هست رو یکجا جمع کنه. موزهای خوبه که بهترین عتیقههارو تو یک گروه خاصی دورهم جمع کنه. شما تو این مسیر باید یک ویترین از کارهای خوبتون رو به نمایش بذارید. درکنار این موضوع سعی کنید هر پروژهای هم قبول نکنید. اگر تو فریلنسینگ مثلا در مهارت برنامهنویسی رسیدید به درجه A+++ دیگه پروژههایی که درجه کیفیشون B هست رو قبول نکنید. این کار باعث میشه بعد چند سال وقتی روند رشدتون رو نگاه میکنید، با یک نمودار رو به بالای شیک روبهرو بشید( مثل نمودار رشد تورم تو ایران!) تا یه نموداری که شبیه به شکل دوبعدی رشتهکوههای هیمالیاست.
به ستونها اکتفا کن.
چیزی که یه ساختمون رو نگه میداره و از سقوطش جلوگیری میکنه اون ستونها و تیرآهنهای قطورشه. شما نمای سرامیکی یا سنگی یه ساختمونو با پیچگوشتی هم میتونید خراب کنید هم ساختمون با این کارها نمیریزه. کتاب بازنگری در کار معتقده که شما باید بیزینستون رو روی ستونهای یک ساختمون بنا کنید و نمای ساختمونرو فراموش کنید.
منظور اینه که به نیازهایی توجه کنید که تا انسان هست وجود داره. مثلا اگر فریلنسر عکاس هستید بهجای اینکه بپردازید به عکاسیهای پروژهای تلاش کنید به مرور زمان با یک شرکت خفن وارد قرارداد بشید و تموم کارهای عکاسی اون شرکت رو بگیرید تو دستتون. اینجوری کار خودتون رو دقیقا روی همون ستونهای ساختمون بنا کردید و کارتون موندگاره.
ابزار 50% کاره
یکی از رویاهای اکثر فریلنسرها داشتن یک سیستم خوب، خونه دفتری جذاب و همهچی تموم بهعلاوه نوار الایدی رد شده از زیر و بم اتاقه. اما داشتن اینا شمارو تبدیل به فریلنسر حرفهای نمیکنه. همهی فریلنسرهایی که الان به درآمد پنجاه میلیونی و خونه و ماشین رسیدن قبل اینها با لپتاپ corei3 مزخرف کار میکردن، اونم وسط پذیرایی کنار پدری که درحال تماشای فوتباله.(یکم اغراق کردم)
کتاب بازنگری در کار میگه روند خرید ابزار کارت رو کند کن بهجاش روند رشد خودت رو چندبرابر. این کار باعث میشه زودتر به درآمدی برسید که بتونید همه این ابزار رو مثل قند بخرید.
فصل چهارم
تو فصل چهار از کتاب بازنگری در کار به مواردی میپردازیم که کار و بیزینس ما رو به سودآوری میرسونن.
ما فریلنسرها خیلیهامون ممکنه مشغول خرجی دادن یک خانواده باشیم، یا کمک خرج یک خانواده، تو چنین شرایطی قطعا یکی از مهمترین معیارهامون برای شروع یک بیزینس سرعت بهسود رسیدن اونه.
نویسنده کتاب بازنگری در کار اومده و چندتا موردی که میتونه تو این مسئله کمکمون کنه رو لیست کرده.
بریم با هم مرورشون کنیم.
ریسک کار رو بیار پایین
تو این بخش از کتاب بازنگری در کار نویسنده گوشزد میکنه که برای زودتر به پول رسیدن تا جایی که امکان داره باید ریسک خراب شدت پروژه رو بیاریم پایین.
تو فریلنسینگ قطعا به مواردی برمیخوریم که پروژه رو به خطر میاندازن. مثلا برای خود من بارها پیش اومده که وسط نوشتن وبلاگ بودم و بدون ذخیره لپتاپ خاموش شده. البته که خود سیستم بهصورت پیشفرض تا جایی از نوشته رو ذخیره کرده بود. ولی باز بخشی از نوشتههام پریده بود. حالا فکر کن ببین چی نوشته بودی مگه یادت میاد!!!
حالا این کمترین حساسیته. فرض کنید یک برنامهنویس بدون انجام کارهایی که اطلاعات سایت رو امن نگه میداره باعث بشه سایت هک بشه. عجب اوضاعی!
پرسیدن بهتر از ندانستن است.
این جمله رو یادتونه؟ چقدر تو دورههای دبستان بهمون گوشزد میکردن. حالا نظر کتاب بازنگری در کار هم همینه. میگه از زمانی که یه پروژه بهتون پیشنهاد میشه، تا بازهای که اون پروژه رو انجام میدید، باید مدام از خودتون سوال بپرسید. حتی از اطرافیانتون.
بپرسید:
- این پروژه رو قبول کنم؟
- یعنی پروژه خوبیه؟
- به زمان و انرژیای که براش میذارم میارزه؟
- خوب دارم پیش میرم؟
- پروژه اونجوری که باب میل کارفرما باشه هست؟
- کیفیتی که همیشه داشتم حفظ شده؟
- به هدفی که داشتم نزدیک شدم؟
همهی این سوالها باعث میشه که اگر یکجایی قدم اشتباهی برداشتید متوجه بشید.
فاصله بین کارهاتون نندازید.
استراحت و خوشگذرونی از ضروریات زندگی هرکسیه. ولی حواستون باشه به عنوان یه فریلنسر باید به تعهداتی که دارید عمل بکنی. عقب افتادن از زمان تحویل پروژه، حفظ نکردن کیفیت همیشگی و … همه و همه میتونه باعث بشه از جایگاهی که دارید سقوط بکنید و بهمرور درآمدتون بیاد پایین.
جدا از این دیرتر هم به سود میرسید. خیلی اوقات ممکنه پیش خودتون گفته باشید که:
خب این آخر هفته که با رفیقام. از شنبه میرم سراغ پروژه. این آخر هفته یعنی چی؟
یعنی از شش صبح پنجشنبه تا دوازده شب جمعه؟ بیخیال بابا. کتاب بازنگری در کار میگه اگر زمان مشخصی برای از بین بردن چنین وقفههایی مشخص کنید بهمرور هم جلوی تنبل شدنتون رو میگرید و هم اگرچه خیلی کم ولی روند انجام پروژه رو روبهجلو حفظ میکنید که همین خودش عالیه.
انقدر با کارفرما جلسه نذار.
یه فریلنسر وقتی پروژهای رو قبول میکنه یعنی از خودش مطمئن هست که میتونه انجامش بده. قطعا یکسری صحبتها هست که با کارفرما نیازه انجام بشه. اما قرار نیست برای هرقدمی که تو پروژه انجام میشه با کارفرما جلسه بذاریم. کتاب بازنگری در کار میگه این جلسات اضافی برای شما مثل سم میمونه. چون ذهن شما رو تنبل میکنه و باعث میشه همیشه نیاز به جلسه گذاشتن با کارفرما داشته باشید.
واقعا هم لازم نیست برای هر چیز کوچیکی کارفرما رو به کافه و اسکایپ و واتساپ بکشونیم.
کار سختتر رو انجام نده!
شما تو روند انجام پروژهتون نیاز نیست –به قول نویسنده کتاب بازنگری در کار قهرمان بازی دربیارید. یه کار رو خوب انجام بدید بهجای عالی. این باعث میشه وقت کمتری برای انجام پروژه بذارید و انرژی بیشتری حفظ کنید. همینطور شما رو از خطر اینکه پروژه رو دیر تحویل بدید یا نتونید به سرانجامی که میخواید برسونید دور نگه میداره.
به موفقیتهای ساده و سریع عادت کن.
شما وقتی یه پروژه رو قبول میکنید که انجامش بهطور میانگین نیاز به سی روز کار هشت ساعته داره. نگاه کردن به این پروسه ممکنه اذیت کننده و بهنظر طاقتفرسا بیاد. اما اگر همین پروژه رو به شصت روز چهار ساعته تقسیم کنید، انجام هر کدوم از این چهار ساعت تبدیل میشه به یک موفقیت. این نظر کتاب بازنگری در کار هستش. اما بهنظرم شما یک قدم هم فراتر برید. این شصت روز رو بکنید به هفتاد روز و هر شش روز یک بیستوچهار ساعت کامل استراحت کنید.
اینجوری برای از سرگیری کار انرژی بیشتری هم میگیرید.
سودآوری زودهنگام نیاز به سرعت و دقت داره.
برای اینکه زودتر بهدرآمد برسید بیاید و نوشتن یک لیست طومار شکل روکنار بذارید. لازم نیست حتما دونهدونه کارهایی رو که قراره تا ماه-سال، سالها- آینده انجام بدید رو لیست کنید.
نویسنده کتاب بازنگری در کار نظرش اینه که بهجای اینکار بهتره که لیست خودمونو کوچیک کنیم و به تعداد این لیستها اضافه کنیم.(چقدر لیست لیست کردم.)
اگر دقیقتر بخوام بگم اینجوری میشه:
اگر قراره تا ماه آینده بیست تا کار رو انجام بدید، اونارو تقسیم کنید به چهارتا لیست پنج تایی. اینجوری بعد از انجام هر لیست یه باری از دوشتون کم میشه.
فصل پنجم کتاب بازنگری در کار
هیچ مسیری بدون رقیب نیست.
حتی تو تنهایی هم آدم رقیب داره. نفس آدم. ناامیدیش، ناتوانیش. همهی اینها تو تنهایی میشن رقیب آدم. اما حواسمون هست دیگه؟ مسیری که طی میکنیم اگر بدون رقیب باشه اصلا صفا نداره. علتش هم مشخصه. رقابت باعث نوآوری و حرکت میشه.
کتاب بازنگری در کار اومده و مهمترین مسائلی که تو رقابت کاری مطرح هست رو برامون لیست کرده. بریم ببینیم تو این رقابت دوستانه با فریلنسرهای دیگه چیکارا میشه انجام داد.
تقلید یا یادگیری
ما هممون تو مسیر رشدمون مجبوریم به تقلید کردن. یه فریلنسر طراح لوگو ممکنه برای شروع کار بشینه و چندتا از لوگوهای برتر جهان رو ازنو خلق کنه یا به یه ایدههای جدیدی روشون کار کنه. تا اینجای کار همهچی اوکیه.
اما کتاب بازنگری در کار معتقده که اگر این تقلید تبدیل بشه به کپی پیست، بدون نوآوری، بدون خلاقیت بهمرور باعث ازبین رفتن بیزینسمون میشه. علتش هم مشخصه. اینکه شما وقتی کاری رو به همون صورت که هست دوباره اجرا میکنید، از مسیری که شخص قبلی اصلی طی کرده بیخبرید. برای همین نمیتونین به لایههای زیرین اون مسیر دست پیدا کنید. یه مثال بزنم براتون: شما یه فریلنسر عکاس تبلیغاتی رو تصور کنید که با تقلید از یه عکاس حرفهای میاد و پشتزمینه محصولاتی که قراره عکاسی بشن رو میچینه. نورپردازی همون نورپردازی، زاویه عکاسی همون، ایزو و … همون جوری. در این بین اگر فقط یهجای کار بلنگه و کار اشتباه از آب دربیاد دیگه اون فریلنسر نمیتونه کاری رو درست کنه، چون از مسیری که طی شده و لایههای زیرین کار هیچی نمیدونه.
بهکاری که انجام میدید هویت بدید.
چیزی که مشخصه اینهکه وقتی به جای خوبی میرسید و کارتون حرفهای میشه، احتمال اینکه از روتون تقلید و کپی کنن زیاده. کتاب بازنگری در کار برای جلوگیری از این موضوع یا دستکم سخت کردنش یه پیشنهاد داره واسهمون. اونم اینه که برای کاری که انجامم میدیم یه شخصیت یا هویت بسازیم. کارمون رو به طور خاصی که فقط و فقط مختص خودمون باشه انجام بدیم. مثلا اگر فریلنسر نویسنده هستیم، تو تولید محتوامون از یکسری تیکهکلامها و لحنهای خاصی استفاده کنیم که مخاطبمون بدون اینکه بخواد ببینه نویسنده اون مقاله کیه، اسممون بیاد تو ذهنش.
با تاکتیک بجنگ
یهکاری که کتاب بازنگری در کار بهش تاکید داره اینهکه لازم نیست برای رقابت مدام خودتون رو قوی و قویتر کنید. گاهی به جایی میرسید که پیشرفت کن میشه و به چشم نمیاد. در این مواقع بهتره که برید سراغ رقباتون و ببینید نقاط قوتشون چیه، همون نقاط قوت بهعنوان نقطه ضعفشون درنظر بگیرید و معکوسش رو عملی کنید. مثلا: درحوزه تایپ، ممکنه یه فریلنسر تاپیست برای جذب مشتری نوشته باشه: تحویل پروژه د کوتاهترین مدت. درواقع زمان کم تحویل پروژهاش رو به عنوان مزیت کاری خودش بهحساب آوده. اما شما معکوس عمل کنید، شعارتون این باشه: تحویل پروژه با بالاترین کیفیت و زمان مشخصی شده در قرارداد.
این شعار دقت بالایی داره و درواقع فقط یک شعار برای جذب مشتری نیست بلکه یک سبک برای جذب مشتریه.
برای رقابت حتما لازم نیست خفنتر باشید!
برای اینکه تو بازار فریلنسینگ کارتون بگیره حتما لازم نیست خیلی کارهای خفنی انجام بدید و ده پله از رقباتون جلوتر باشید. کتاب بازنگری در کار معتقده که شما بهجای بهتر بودن کافیه نیازهای کارفرماهاتون رو بشناسید. برای مثال یک کارفرما که تو حوزه ترجمه به شما پروژه داده، دنبال دیزاین و قاب گذاری برنامه وورد، یا استفاده از فونتهای خاص و خفن نیستو اون یه ترجمه دقیق و سلیس از چیزی که بهشما تحویل داده میخواد. پس انرژیتون رو صرف کارهای اضافی نکنید. اصل کارتن رو به بهترین شکل انجام بدید.
این چکیده ای تا فصل پنجم کتاب بازنگری در کار بود. امیدوارم به کارتون اومده باشه. به زودی با فصلهای بعدی کتاب بر میگردم.
مُخلص
جست و جو کنید …
دستهبندی مقالات
- آموزش فریلنسینگ (57)
- سبک زندگی (6)
- کافه کاخُن (16)
- کتاب خونه (3)
- مهارتهای فریلنسری (8)
آخرین نوشته ها …
متن بیو برای کسب و کار فریلنسرها چرا و چقدر مهم است؟
29 خرداد 1402اخطارهای فریلنسری | 11 هشدار برای فریلنسرها
21 خرداد 1402
ارسال یک پاسخ