زبان انگلیسی برای فریلنسرها چه چیزی را رقم میزند؟
توسط: پریا میرزائی
- 23 اردیبهشت 1402
- 0 نظر
- لایکبرخلافلایک
- 60 نمایش
زبان انگلیسی برای فریلنسرها (از جمله خودم)!
این مقاله حاوی یک محتوای رسمی و آموزشی نیست. همونطور که از عنوان مشخصه، میخوام راجع به اهمیت زبان انگلیسی برای فریلنسرها صحبت کنم ولی در قالب تجربیاتی از خودم.
اگر حوصله ندارید داستان بخونید، ادامه مطلب رو از دست بدید.
زبان انگلیسی حتی برای کار در شرکت ایرانی؟!
اوایل شروع کارم (18-19 سالگی، قبل از شروع استارتآپ کاخن)، زبانم معمولیِ رو به خوب بود و میتونستم از پس خودم بربیام.
خب من نویسنده بودم و محتوای فارسی تولید میکردم. برای مدت طولانی مشغول نوشتن مقالات فارسی برای شرکتهای ایرانی بودم. (الآن با خودتون میگید: حتما چون زبانت اوکی بود، دیگه بعد از این تونستی پروژه خارجی بگیری.) اما این کل ماجرا نیست.
تو محل کار اولی که بودم، رقبای زیادی داشتم و فاز اینطوری بود که هرکی بهتر باشه رو نگه میداریم و هرکی ضعیف عمل کنه، حذف!
خیلی همکارام رو دوس داشتم اما خب همه دلمون میخواست تو اون شرکت حضور داشته باشیم و این موضوع، رقابت رو از رفاقت پررنگتر کرده بود.
هر روز بعد از این که پشت میزهامون مینشستیم و فنجون چای رو روی زیرلیوانی قرار میدادیم، موضوعات مقالات اون روزمون یا از طرف مدیر مشخص میشد، یا میگفتن خودتون پیدا کنید.
خلاصه بعد از این که متوجه میشدیم موضوع مقالهمون چیه، هرکدوممون مسیرهای مختلفی رو تا زمان تحویل مقاله طی میکردیم.
مهشید (نویسنده رقیب) شروع میکرد به فکر کردن راجع به این که خب درباره این موضوع تو ذهن خودش چه دیتاهایی داره. بعد از این که نیمچه اطلاعاتی رو از مغزش بیرون میکشید، سریع همونا رو مینوشت و اگه به هیچ چیزی نمیرسید، مقالات رقبای خستهی فارسی رو میخوند و همونا رو آب میبست. (مهشید رو دوست داشتم اما واقعا یکم چیز بود. آآآ… ممم… مشنگ!)
پرستو (رقیبی دیگر) از همون اول مقالات رقبا رو باز میکرد، همهشون رو میخوند، مطالب مشترکشون رو درمیاورد چون قطعا خیلی مهم بودن که همه بهشون اشاره کرده بودن. بعد، محتویات مغز خودشم خالی میکرد و نتیجهی قابل قبولی رو ارائه میداد. (پرستو رو هم خیلی دوست داشتم اما خب فکر میکرد چون از مهشید بهتره، پس ته دنیا رو گرفته!)
رضا، نیلوفر، سپهر و شاهین هم ترکیبی از مهشید و پرستو بودن و محتواهای تکراری و سطحی تحویل میدادن.
خب. حالا حتما میگید: تو خودت چی کردی؟
من اول از همه مقالات رقبا رو میخوندم و نکات خوبشون رو یادداشت میکردم.
بعد، همه مقالات انگلیسی با موضوع مرتبط (لینکهای صفحه اول نتایج گوگل) رو میخوندم و باز نکاتشون رو یادداشت میکردم.
شاید باورتون نشه ولی چیزایی داخل مقالات انگلیسی بود که عقل هیچکدوم از اطرافیانم و خودم بهشون نمیرسید.
محتواهای ناب، خالص، دقیق و دیدگاههای متنوعی که همهشون درست بودن. اصن یه چیزی بودن که مغز آدم رو باز میکردن.
یه حسی شبیه این بود که انگار گوشم قبل خوندن اونا گرفته بود و خیلی چیزا رو به طور محوی میشنیدم یا اصلا نمیشنیدم. با خوندنشون انگاری که گرفتگی گوشم برطرف میشد و چیزهای جدیدی میشنیدم.
خلاصه اونها رو هضم میکردم و با اطلاعات دیگه تلفیق میکردم و جالبه که در ادامهی خوندن اونها، ایدههای جدید به ذهن خودم میرسید و انگار سرنخی برام پیدا میشد.
با اتکا به ذهنیت نویسندههای خارجی و مقالات رقیب و ترکیب کردن اونها با ایدههای خودم، به نتایجی میرسیدم که هیچ جایی پیدا نمیشد.
این موضوع خیلی به من کمک کرد تا بتونم جلو بیفتم و به بقیه اعضای تیم هم در زمینه پیدا کردن و ایدهپردازی محتوا کمک کنم.
ترکیب همهی اینها، درخت تولید محتوا و خلاقیت در اون رو تنومندتر کرد.
رفته رفته، تبدیل شدم به مترجم تیم و بیشتر تمرکزم رفت روی وارد کردن داده به بچههای محتوا.
خلاصه به خاطر محتواهای باکیفیتی که ارائه میدادیم، تحسین شدیم و نظر خیلی از شرکتها به ما جلب شد و فرصتهای شغلی روز به روز بیشتر شدن.
میدونید چی میخوام بگم؟ شاید شما فکر کنید زبان انگلیسی برای فریلنسرها فقط در مواقعی مفیده که بخوان از طریق کار برون مرزی، درآمد دلاری کسب کنن. اما باید بدونید که در کنار این، آگاهی نسبت به زبان انگلیسی به طور غیر مستقیم لوِل کاری شما رو بالا میبره، بهتون دید میده، شما رو با بهترینهای دنیا مواجه میکنه و …
همونطور که دیدید، من برای کار در شرکت ایرانی هم تونستم با زبان انگلیسی تغییراتی رو به نفع خودم و کل تیم ایجاد کنم.
زبان انگلیسی و رقابت!
یک نکته مهم. فارغ از این که اصلا فریلنسر هستید یا نه.
میخوام راحت باهاتون صحبت کنم. تو دنیای امروز که همهچیمون تقلید از کشورهای خارجیه، اونهایی که به سمت زبان انگلیسی نمیرن انگار از دنیا عقبن.
اگه دقت کرده باشید، یه سریا هستن که حرفها باهاشون زود تموم میشه. چرا؟ چون تا یه حدی راجع به یه چیزی میدونن و بعد چند دقیقه هم صحبتی با اونها، سکوتی فضا رو فرا میگیره.
حالا این تو مباحث کلی و روزمره مشکل خاصی به وجود نمیاره ولی اگه یه نفر از موضوعات کاری و بیزینسیش پرت باشه و خودش رو محدود به اطلاعات داخلی کرده باشه، خیلیها به راحتی ازش جلو میزنن. (حتی اگه اون آدم خیلی باهوش و خبره باشه.)
به خصوص تو کسب و کار فریلنسری که دست بالای دست زیاده و رقابت شدیدی برای گرفتن پروژه وجود داره.
فریلنسرها برای این که بتونن پروژه بگیرن و به نیازهای کارفرماهای مختلف پاسخ بدن، نیاز دارن که اطلاعاتشون رو آپدیت کنن و بروزترین ورژن خودشون رو در اختیار کارفرما قرار بدن.
به نظرتون بدون وصل بودن به آموزشهای خارجی میشه آپدیت موند؟
عاقبت پرستو و مهشید رو به یاد بیارید.
بنابراین، زبان انگلیسی برای آموزش دیدن!
با این که به این موضوع داخل پاراگراف قبلی پرداخته شد، اما خب اونقدر مهم هست که یه تیتر جداگونه بهش بدیم.
علاوه بر آموزش مهارتهایی در حیطه کارمون، موضوعات مهم دیگهای هم هستن که یا ضروریان، یا مورد علاقهمونن و با مطالعه مقالات خارجی دربارهی اونها، درهای زیادی برامون باز میشن.
مثلا خود من از وقتی فشن استایلیستهای خارجی رو میبینم و راجع به سبکی که دارن، مطالعه میکنم (حتی بعضی اوقات باهاشون ارتباط هم برقرار میکنم)، تو این زمینه هم تونستم به نقاط باحالی برسم چون تنوع کاری بالایی که دارن و تفاوتهایی که بین اونها و ما هست، دیدم رو باز میکنه.
یا مثلا چند سال پیش یه مورد خیلی ضروری برام پیش اومد تو حیطه آسیبهای روانی در اثر استرس کاری. خب این موضوع خیلی تخصصیه و پیدا کردن راهحلهایی برای پایان دادن به اون، اصلا ساده نیست. حتی میتونم بگم به زبان فارسی اصلا جوابی برای حلش پیدا نمیشه.
باز هم منابع انگلیسی به دادم رسیدن.
اگه هنوز قانع نشدید، ادامه بدید.
زبان انگلیسی و پول زیاد؟!
خب مثل این که خیلی خوشتون اومد و از اول منتظر همین بودید.
همهمون همینیم. دنبال راهی برای پولدار(تر) شدن. به همهمون هم ثابت شده که تنها راه پول خوب درآوردن و مهیا کردن شرایطی امن برای زندگی، کسب درآمد دلاریه. (قضیهی درآمدا ریالیه، هزینهها دلاریه و …)
کار ما فریلنسرها این نکته مثبت رو داره که فرصتی برای کسب درآمد دلاری به وجود میاره. خودتون میدونید دلاری پول درآوردن = پولدار شدن.
به نظرتون بدون زبان شدنیه؟ البته نگران نباشید. یه سری توضیحات بیشتر در ادامه مقاله بهتون میدم.
زبان انگلیسی و برقراری ارتباط!؟
واضحترین دلیل برای یادگیری زبان، برقراری ارتباطه. اینو همه میدونن.
اگه یادتون باشه، بهتون گفتم که با فشن استایلیستهای مختلفی صحبت کردم و کلی ازشون یاد گرفتم. حالا این تو مباحث کاری نبود. صرفا علاقه بود ولی با این وجود، زبان انگلیسی به من کمک کرد همون علاقه رو منسجم کنم، بزرگش کنم، چفت و بستش بدم و در آخر، یه نتیجهی عالی به دست بیارم.
منکر این قضیه نمیشم که بدون زبان هم میشه با دنبال کردن و دیدن عکسهایی که تو اینستاگرام آپلود میکنن و نهایتا زدن کپشنش تو گوگل ترنسلیت، گلیممون رو از آب بکشیم بیرون.
ولی با زبان بلد بودن و برقراری ارتباط با اونها میتونید حتی از کلامشون، دید و ذهنیتی که دارن و … چیزهایی رو پیدا کنید که تو هیچ پست اینستاگرامی نیست.
میدونید این مثل چی میمونه؟
بذارید یه مثالی بزنم.
من یه لپتاپ خیلی ساده و قدیمی داشتم که صرفا میتونستم باهاش تایپ کنم، تو گوگل چرخ بزنم و مقالات رو مطالعه کنم، فیلم و عکسهامو بریزم داخلش و همین کارهای دم دستی که انجامش از دست هر لپتاپی برمیاد. (البته سرعت پایینش خیلی اذیتم میکرد.)
یه روز یکی از بچههای کاخن بهم گفت: نمیخوای لپتاپت رو عوض کنم؟ گفتم نه همین کارامو راه میندازه. من فقط میخوام بخونم و بنویسم دیگه.
در جواب چیز خیلی خوبی گفت. گفتش چون لپتاپت اینه، کار دیگهای انجام نمیدی ولی اگه عوضش کنی و کلی امکانات دیگه در اختیارت قرار بده، استفادههای دیگه هم میکنی.
دقیقا همین شد.
بعد از مدتی لپتاپم رو عوض کردم و الآن از “صرفا نویسنده بودن” تبدیل شدم به کسی که به فتوشاپ و پریمیر مسلطه و نمیدونید چقدر سرعت کارم بالا رفته و چقدر به خاطر همین، زمان ذخیره کردم.
حالا موضوع یادگیری و یادنگیری زبان هم همینه. تا وقتی بلد نیستید، به همون اندک اطلاعاتی که به دست میارید اکتفا میکنید و قانع میشید ولی نمیدونید که اگه زبان انگلیسی رو به حد خوبی برسونید، میتونید به جاهایی برسید که فکرشم نمیکردید.
میزان تسلط بر زبان انگلیسی برای فریلنسرها در هر تخصصی یکسان است؟
معلومه. نه.
تصور کنید من یه کسی بودم که زبان مادریم عربی بود و فارسی کیلی کیلی کم بلد بودم. بعد قرار بود بیام برای شما مقالات فارسی بنویسم.
به نظرتون میشد با متنی که مینوشتم ارتباط برقرار کرد؟
قطعا نه.
چون کار من (نوشتن) با زبان گره خورده.
پس اگه قرار باشه من به عنوان فریلنسر نویسنده به طور بینالمللی کار کنم، قطعا باید زبانم در حد خود انگلیسی زبانان باشه تا بتونم تاثیرگذار واقع بشم.
در مقابل، کسی که فریلنسر گرافیسته و لوگو، پوستر، پست و … طراحی میکنه، کارش تا حدودی به زبان نیاز داره برای این که درباره فرهنگ و سلیقه اونها اطلاعات کسب کنه، ارتباطات اولیه با کارفرما رو پیش ببره و …
چون در نهایت، تار و پود کارش با زبان نیست. اجزای تشکیلدهنده کارش رنگ و طرح و فکره.
بنابراین، میزان زبانی که نیاز داره اصلا قابل مقایسه با نویسنده نیست.
همینطور میشه بقیه تخصصها رو با توجه به ارتباطی که با زبان دارن، بسنجیم و ببینیم چه میزان آگاهی از زبان ضروریه براش.
جست و جو کنید …
دستهبندی مقالات
- آموزش فریلنسینگ (58)
- سبک زندگی (5)
- کافه کاخُن (14)
- کتاب خونه (3)
- مهارتهای فریلنسری (8)
آخرین نوشته ها …
بهترین ساعات روز برای کار کردن فریلنسرها | 6 یا 9 صبح؟!
29 اردیبهشت 1402زبان انگلیسی برای فریلنسرها چه چیزی را رقم میزند؟
23 اردیبهشت 1402
ارسال یک پاسخ